بخشی از مطلب
خلاصه :شرحی بر معماری دورة اسلامی و تاثیرآن برهنر "روم غربی" و هنر
اسلامی، ویژگیهای معماری این دوران، طاق، قوس، گنبد، شرحی بر شهر مدائن
پایتخت ایران ساسانی و شهر سلوکیه،شهرصد دروازه،طاق کسری و و ویژگیهای
معماری آن، مراسمی که دراین بنا انجام میشده، کاخ سفید بنای دیگر ساسانی
در نزدیکی شهرتیسفون، اسامی هفت شهری که مدائن را تشکیل میداده و شرحی
دربارة آنان، فتح مدائن و انهدام آن ـ وصف مدائن از شعرا و سخنورانی که پس
از ویرانی آن را دیدهاند، متن شعر فردوسی و خاقانی و ترجمة قصیده "بحتری"
دربارة ایوان مدائن ـ توصیف قالی بهارستان و تخت صاقدیس و ارزش هنری هریک.
معماری ایران در عهد ساسانی
«مدائن»
ساسانیان سازنده شهرهای بسیاری بوده که ویرانههای چندی از آنها که بجا مانده، نمودار شکوه و بزرگی و بلندنظری آنها
میباشد. در کتاب شهرستانهای ایران که به زبان پهلوی مانده، نام صدها شهر
که شاهنشاهان ساختهاند، و تا چندی پس از آنها نیز آبادان بوده است، یاد
شده. در این گفتار به ذکر یکی از معظمترین و پزشکوهترین آن میپردازد.
بطور مقدمه باید گفته شود، که معماری عهد ساسانی با ا حداث طاقهای آجری
بجای پوششهای چوبی که سرانجام در اثر پوسیدگی یا موریانه یا آتشسوزی
ویران میگردید، و همچنین نیاز کاخها را به ستونهای زیاد که تالار
گستردهای را به شکل جنگلی از ستون سنگی یا چوبی درمیآورد، و هنگام پذیرائی
ناگزیر عدهای در پشت ستوها دیده نمیشدند، و از لحاظ فرش هم تولید اشکال
مینمود، حل کرده بودند و با بکار بردن طاقهای هلالی مرتفع دهنهدار، که
فشار آن فقط بر روی حرزهای دو سو بوده، از بکار بردن ستون و پوشش چوبی
بینیاز گردیدند. فایده و اثر محسوس این معماری همین بس، که تالار مدائن با
91 متر درازا و 26 متر پهنا، وسعتی در حدود نیمی از وسعت کاخ صدستون
خشیارشا در تخت جمشید، بدون وجود ستونهائی مسقف و با ارتفاعی بیش از دو
برابر بلندی کاخ آپادانای تخت جمشید سرپا بوده است، و اگر هر آینه خلیفه
دوم عباسی «منصور دوانیقی» دست به ویرانی آن برای بردن مصالحش دراز نکرده
بود، چه بسا که به این صورت امروزی درنمیآمد و با خلل کمتری بجا مانده
بود.
در بسیاری از بناهای ساسانی مصالح کمارزش و پست مانند سنگهای شالوده
یا آجر بکار رفته، ولی در ازا گچکاری و گچبری قابل توجه و شایان ارزشی بر
روی آنها انجام میدادند. همین گچبریها یکی از ویژگیها و مزایای معماری
ادوار اسلامی گردید.
طاقهای نیمدایرهای با آجر و پایههای سنگی و ستونهائی که از گچ و سنگ
ساخته شده و اغلب متصل به دیوار بوده، از مزایای معماری و ساختمانهای عصر
ساسانی است. ویرانههای مدائن و دو کاخ عظیم فیروزآباد و سروستان و بناهای
بیشاپور کازرون و ویرانههای استخر همانندی از آن معماریهاست.
کاخها اکثر با سنگ و گچهای محکم ساخته شده ولی آنرا با گچبریهای عالی یا
موزائیک جلوه و زینت میدادهاند. طاقهای هلالی آجری روی تالار چهار گوش زده
میشد، در حالیکه در همان اوقات طاقهای رومی روی تالارهای مدور یا هشتگوش
زده میشد.
پارهای از بناهای حوزه روم غربی، از طرح و نقشه ساختمانهای ایران عهد
ساسانی تقلید گردیده است. کاخهای کهنه بلغارستان در آبوباپلیکا(1) شبیه
طرحهای کاخ ساسانی فیروزآباد سروستان میباشد. همچنین حجاری معروف بلغارستان
در منطقه مادابا(2) کاملاً شبیه حجاریهای ساسانی است. معماران و طراحان
رومی از معماری ایران بخوبی آگاه و از آن الهام گرفتهاند. در خارج از مرز
خاوری هم بیتأثیر نبوده و پایههای هنری ایرانی – بودائی(3) بر آن استوار
بوده است و تأثیر هنر و معماری ایران عهد ساسانی در خاور و باختر را
میتوان در این جمله پروفسور پوپ خلاصه کرد: «هنر این دوره پهلوانی و دارای
چنان قدرتی بوده که از چین تا اروپای رومی را تحت تأثیر قرار داد»(4).
دانشمند و مورخ شهیر ویلدورات هم در کتاب «اوج اعتلاء بیزانس» درباره هنر و معماری ساسانی مینویسد:
«هنر ساسانی با اشاعه شکلها و دواعی هنری خود در هندوستان، ترکستان،
چین در شرق و سوریه، آسیای صغیر، قسطنطنیه، بالکان، مصر و اسپانیا در مغرب،
دین خود را ادا کرد. شاید نفوذ آن بهنر یونانی یاری کرد، تا از ابرام در
نمایش تصویرهای کلاسیک دست بردارد و بروش تزئینی بیزانسی گراید، و بهنر
مسیحیت لاتین معاضدت نمود تا از سقفهای چوبی به طارمها و گنبدهای آجری یا
سنگی و دیوارهای دعامهای عطف توجه کند. هنر ساختن دروازهها و گنبدهای
بزرگ که خاص معماری ساسانی بوده، به مسجدهای اسلامی و قصرها و و معابد
منتقل شد. هیچ چیز در تاریخ گم نمیشود،دیر یا زود بر فکر خلاق فرصت و تحول
مییابدو رنگ و شراره خود را بزندگی میافزاید.»
پروفسور ج . ه. ایلیف مدیر موزه شهر لیورپول انگلستان ضمن مقاله
محققانه تحت عنوان «ایران و دنیای قدیم» در کتاب «میراث ایران» راجع
بمعماری ساسانی مینویسد:(6)
«ساسانیان در زمینه معماری ایران موقعیت مرکزی مهمی دارند، زیرا از
شکلهای یونانی اعراض کرده به طرحهای ساختمانی هخامنشی بازگشتند. با این
تفاوت که سبک هخامنشی ستونهای «تنه درختی» و نیز بزرگ حمال و سقف سبک بلند
تخت جمشید، جای خود را به سقفهای گرد ضربی که معمول بکار بردن آجر پخته در
معماری بود، داد. دالان سقف قبلی از در ورودی در معماری هخامنشی که امروز
هم در خانههای ایرانی بصورت دهلیز یا ایوان ستونداری دیده میشود، در
کاخهای ساسانی بصورت ایوان شاهنشین جلوباز کاخهای طاق کسری و فیروزآباد
درآمده، و گنبدی بر پایههای سه گوشه آجری روی آنرا پوشانده است. آشنائی
کاملی که با شاهنشین جلوباز و سقفدار کاخ کسری داریم، سبک این ساختمان را
در نظرمان بمنزله طرحهای عمده ساختمانی دوره ساسانیان جلوه میدهد. ولی این
سبک اهمیت بیشتری دارد، زیرا همین طرح پس از آنکه دو طاق پوشیده در دوسویش
اضافه شد، سادهترین نمونه خانه روستائی است، و هنگامی که این طرح اصلی دو
یا چهار برابر شود و دور حیاط روبازی بنا گردد، خانههای اعیانی و کاخهای
سلطنتی میشود، که در زمان اسلام بعنوان طرح اصلی مسجد، مدرسه،کاروانسرا از
آن استفاده شده است.
اگر هنر ساسانی کاملاًتحت تأثیر هنر مغربزمین قرار گرفته بود، جز
آثاری تقلیدی با مشخصات خارجی از خود چیزی بیادگار نمیگذاشت. ولی سبک چنین
آثاری با روحیه و احساسی ایرانی، که دارای خصیصههای اصیل است سازگار نبود.
هنر ساسانی هنری است که عملاً منعکس سازنده قریحههای فردی و ابداع و
نبوغ خاص ایرانی است، و اگر هم هنر،بیان کننده احساسات مردم نیست،لااقل
متعلق بدربار و نمودار ذوق و سلیقه سلاطین و برگزیدگان ایرانی است.»
هنر ساسانی در حقیقت پایهای بود که هنر اولیه اسلامی در ایران بر اساس
آن نهاده شد. درختی که ساسانیان کاشتند در عهد اسلامی شکوفه کرد و
میوههای برومند داد. اما نمونههای هنر اسلامی در موزه بریتانیا آنقدر
متعدد است و مجموعههای این موزه درین قسمت چنان غنی است که آثار اسلامی
نیاز به بحث جداگانهای دارد.»
دکتر تالبوت رایس استاد تاریخ هنرهای زیبا در دانشکده کمبریج تحت
عنوان: «ایران و امپراطوری روم شرقی (بیزانس)» نوشته است(7): «هرچند نفوذ
هنری ایران در امپراطوری روم بیشتر از هر جا در مورد پارچه واضح و مشخص
است، از پارهای لحاظ اهمیت آن در معماری بمراتب اساسیتر میباشد، و حتی
یکی از مکتبهای محققین تحت رهبری استرزیگوفسکی(8) چنان درین زمینه تند
میرود که میگوید تمام اختصاصات اساسی ساختمانهای گنبدی و سقفدار و حتی
ساختمانهای صلیب شکل که عصاره واقعی معماری بیزانس بشمار میرود، از ایران
سرچشمه گرفته و نخست در ایران توسعه یافته است. هرچند این عقیده را میتوان
اغراقآمیز دانست، ولی دلائل کافی در دست است که ایران را در معماری بیزانس
صاحب تأثیری حیاتی دانیم. زیرا طاق بیضی شکل، بکار بردن قوسهای گچی برای
زینت نمای عمارت، هلال سهگوش برای تبدیل عمارت چهارگوش به پایه مدور گنبد،
و شاید توسعه دادن طرح بوسیله افزودن دو گوشواره و تبدیل آن به صلیب
یونانی، همه قبل از آنکه در بیزانس توسعه یابد، در ایران مورد توجه قرار
گرفته بود.
قسمت عمدهای از تکامل و توسعه این طرحها از آغاز کار، در ارمنستان
صورت گرفته و از آنجا به امپراطوری بیزانس راه یافته، و بیشک پارهای از
معماران روشنبین ارمنی بودهاند. فعالیت عظیمی که در عهد این امپراطوری
برای ساختن بناهای جدید بود تا حد زیادی مرهون هوش و ذکاوت و اختراع اهالی
آسیا بود.
. . . . . تعیین میزان ارتباط و تعادل و نسبت میان دو عامل ایرانی و
شامی (سوریهای) در زندگی بیزانس، یکی از موضوعات پرسر و صدا و جار و جنجال
بین محققین است. با این حال بیقین میتوان گفت که آمیزش کارآمدی مردم با
قوه تخیل و ابتکار و شیوههای کماثر شرق بود که شاهکارهای پرافتخار معماری
بیزانس امثال کلیسا (یا مسجد) ایاصوفیه، کلیسای حواریون مقدس و سنت
ژیوس(9) و سنت باکوس(10) را که همه در قسطنطنیه تحت سرپرستی ژوستینین
ساخته شد، و همچنین عده کثیری از ساختمانهای مسیحی شرق و غرب، بدون عناصر و
عوامل ایرانی محال بود این بناها مختصاتی را پیدا کنند که در هنر آنها
موجود است، و عنوان سبک بیزانس بهمین نسبت بآنها داده شده.
پروفسود پوپ ایرانشناس نامی معاصر ضمن مطالبی تحت عنوان «نظری بهنر ایران» راجع به هنر ساسانی چنین اظهار نموده است.
«هنر ساسانی با اشکال تازهای، عظمت،قدرت و وفور آثار هخامنشیان را
ادامه داد. معماری ساسانی هرچند فاقد استعمال سنگ در ساختمان بناهای سنگی
گرانقیمت مانند هخامنشیان بود، اما در بکار بردن مصالح دیگر و بدعت در
ساختن طاقهای هلالی و گنبدها گامی فراتر نهاده بود. این گامها مقدمهای بود
برای حل مسئلهای انعکاس صوت که حتی از نظر تیزبین معماران رومی مخفی
مانده بود. معماران ساسانی به پوشش فواصل وسیع با مواد سخت توفیق یافته
بود،و این امر یکی از مشکلترین و اساسیترین اختراعات معماری بود و همین
مقدمات بعدها در کلیه آثار معماری ایرانی طی قرون بعدی تشکیل گردید. بعضی
از اصول معماری ساسانی بود که راه را برای ترقی معماری گوتیک، یعنی عامل
عظمت اروپای قرون وسطی هموار ساخت.
پروفسور آندره گدار فرانسوی درباره معماری ایران در عصر ساسانی مینویسد:(11)
«در ساختمانهای اصلی معماری ساسانی هم مانند هخامنشیان کاخهای شاهنشاهی
بود و اصرار داشتند که مانند آنها شاهنشاه را در «آپادانای» خود مانند
خدائی که از آسمان فرود آمده نشان دهند،این برنامه کارشان بود. اما
راهحلهای معماری هخامنشی برای ساسانیان ظاهراًپرخرج و پیشرفتناپذیر
بوده است. زیرا بلندی تیرهای چوبی حد اعلائی دارد که در دوره هخامنشیان از
آن استفاده شده بود، بنابراین حتی در ساختمانهای شاهی هم معماری طاقدار را
که در دوره هخامنشیان بیشک معماری متعارفی بوده رواج دادند. تحولی که این
سبک معماری متعارفی کشور بدست ساسانیان بعمل آمد، و میخواست عظمت و شکوه
مافوق کاخهای داریوش داشته باشد، باید مورد بررسی قرار گیرد. ولی پیش از آن
چند کلمهای درباره مصالح معماری میگویم.
بطور کلی هنوز گمان میکنند که پوششهای معمول در دوره ساسانی منحصراً
طاقهای استوانهای، گنبد کروی و طاقهای مخروطی بودهاند،که رابطه طرح مربع
را به پایه مدور گنبد آسان میکنند. و طاقهای متقاطع و چهار ترک را
نمیشناختهاند. شوازی میگوید(12): «ایرانیان از دوران باستان تاکنون جز
طاق استوائی(13) و گنبدی که بر طاقچههای گوشهای مخروطی تکیه کند، پوششی
نپذیرفتهاند.»
«در نظر اول بنظر نمیرسد که گنبد و سقف مدور برای یک تالا رمربع مناسب
باشد، و چنین مینماید که سقف طبیعی همان طاق چهار ترک باشد که چهار دیوار
متدرجاًدر فضای تالار سر به هم میدهند. اما برای این منظور وجود هلال لازم
است. اما امتیاز گنبد اینست که وجود آنها را غیرلازم میسازد و این طریق
ارزنده کوشش ایرانیها را برای قرار دادن گنبد روی چهار گوش توجیه میکند».
با وجود این،سقفهای چهار ترک، متداولترین سقفها در ایران مخصوصاً در
جنوب و بالاخص در کرمان هستند. این نوع سقف بدون هلال در آغاز دوره ساسانی
معمول بوده و ساختمان آن با کمال آسانی و مصالح اندک و در مدت کوتاه صورت
میگرفته و آن باید نتیجه تکنیک ماهرانه و حاصل تجربیات طولانی بوده باشد، و
چیزی که سبب فقدان شرح و تفصیل درباره این نوع سقفها، که تاریخ پیدایش آن
مسلماً عصر ساسانیان است میباشد، نداشتن اطلاعات کافی درباره معماری قسمت
جنوبی ایران است(14).»
«چیزی که مهمتر است شکل قوسها است. اما بدیهی است مقصود ما قوسهای
نیمدایره، با دهانههای کوچک یا متوسط که در ساختمانها دیده میشود و
احتمالاًبوسیله چوب قوسبندی شده باشد، نیست. نظر ما در اینجا متوجه
طاقهای دهانه بزرگ ساختمانهائیست که بواسطه عدم دسترسی بچوب برای چوببست،
مجبود بودهاند بنا را بدون قوس بسازند و در این صورت الزاماً طریق دیگری
را انتخاب کردهاند. اینها دو قسماند: در یکی سعی کردهاند که از دهانه
طاق، بوسیله تنگ کردن تدریجی آن، با مایل کردن پایههای طاق بطرف داخل
درگاهها، بکاهند. و این طریقی است که در مورد «نیاسر»(15) بکار برده شده،
در دیگری، پایههای طاق عمودی مانده، و قوسها را تا ممکن بوده بطریقی بالا
بردهاند که فاصله کاسته شود. از نقطهنظر منظره، نتیجه این دو طریقه با
هم متفاوتند. قوس نیاسر نسبت بدیگری که طاق آن از سطح زمین شروع میشود
ابتدائی بنظر میآید. آن دیگری که طاق کسری تیسفون است بطور تحقیق توسط
شاپور اول بین سالهای 241 تا 272 میلادی ساخته شده و آن شیوه تا آخر دوره
ساسانی متداول بوده است.»
مدائن (تیسفون):
بزرگترین شهر و باشکوهترین پایتخت ایران ساسانی، شهر تیسفون بود، که
اکنون ویرانههای طاق و رواق و در و دیوار شکستهاش، در کنار رود دجله، چون
آئینه سراپا عبرتی نمودار و گویای دوران سرافرازی و فر و شکوه دربار ایران
کهن، و پدیدار آثار صنادید عجم میباشد، و با آنکه جزئی بیش از آن برپا
نمانده، از لحاظ بزرگی و شکوه و هنر معماری، هنوز مورد شگفتی و تحسین
جهانیان میباشد.
این پایتخت را یونانیان کتیسفون(169 و در کتب مورخان و گویندگان و
نویسندگان بنامهای تیسفون، مدائن (شهر شهرها)،مدائن سبعه، ایوان مدائن،
طاق مدائن، طاق کسری،ایوان کسری، تخت کسری، بارگاه خسرو، طاق خسرو و
ایوان خسرو یاد گردیده، و بروزگار آبادانی یکی از غنیترین و باحشمتترین
دربارهای شاهی دنیای باستان بوده است، نزدیک 700 سال اریکه دو شاهنشاهی
بزرگ اشکانی و ساسانی در آنجا قرار گرفته بود. این شهر نخست یک اردوگاه
سپاه و در برابر سلوکیه از لحاظ سیاسی و برابری با رومیها بوجود آمده بود
(حدود سال 22 ق. م) و کم کم پایتخت زمستانی شاهان اشکانی گردید و سپس این
شهر و سلوکیه و چند شهر دیگر بهم پیوسته، شهر بزرگی را تشکیل دادند. قسمتی
از کاخ خلیفه عباسی بغداد با مصالح ویرانههای شهر مدائن ساخته شده، و در
حقیقت جانشین مدائن گردید.
سلوکیه در سال 312 ق.م توسط سلوکوس یکم در نزدیکی تیسفون ساخته شد(71) و
بعدها با تیسفون یکی شد. این شهر در کنار رود دجله جائی که فرات و دجله
بیش از هر جای دیگر به هم نزدیک هستند بنا شده بود،و پایتخت دولت شرقی
سلوکی بود. مصالح این شهر از بابل آورده شده و قسمتی از ساکنان این شهر نیز
از بابلیها بودند و از سلوکی سوریه اهمیت آن بیشتر بود. علت اینکه این شهر
را در برابر بابل تقویت نمودند تا جانشین بابل گردد،ازین لحاظ بود که
سل.کیها میدانستند بابل باآن غرور و پیشینه دو هزار ساله خود ودرک
عظمتهای پادشاهان نیرومند بابل و آشور و هخامنشی، به تمدن یونانی اهمیتی
نمیدهند.
سلوکیه معظمترین شهر و برحسب نوشته سترابون بعد از اسکندریه
مصر،مهمترین شهر بوده و در حدود ششصد هزار جمعیت داشته است و از لحاظ
زیبایی و شکوه سرآمد شهرها و از انطاکیه سوریه برتر بوده است. شهر حصاری
آجری که به خندقی محدود میشده داشته،آجر این حصار و آجر کاخها را از بابل
آورده بودند(18) مهرداد اول (171-138 ق، م) شهر سلوکیه را از سلوکیها گرفت
.
نخستین پایتخت اشکانیان پس از توسعه نفوذشان شهر هکاتمپیلس یا شهر
صددروازه در نزدیکی دامغان کنونی بود،بعد به مناسباتی به تیسفون نزدیک شهر
سلوکیه منتقل،و بر اثر آبادانی زیاد و توجه دربار اشکانی بدانجا، بر
گسترش شهر افزوده شد و با وجود آنکه شاهان ساسانی پارسی و ازین خطه برخاسته
بودند و شهرهای چندی در پارس و سایر نقاط ایران بنا نهاده، با وجود براین
پاسنخت رسمی و تشریفاتی همان مدائن و تیسفون بود و پیوسته بر اهمیت و عظمت
این شهر افزودند.
طاق کسری در سال 19 پادشاهی خسرو انوشیروان حدود سال 550 میلادی در
میان شهر روبروی دجله، همانجا که مانده طاقهای شکستهآن هماکنون سرپا و از
فرسنگها راه نمایان است، در شهر (اسپانبر) بنا گردید. ولی دانشمند فقید
پروفسور هرتسفلد و چند تن خاورشناس دیگر معتقدند که این ایوان در زمان
شاپور یکم بنا گردیده است. اندازه کاخ و ساختمانهای فرعی آن 300*400 متر
بوده است.
طاق بزرگ باشکوهترین قسمت کاخ بوده 48 متر بلندی 91 متر درازا و 36 متر
پهنا داشته و در دو سوی آن چهار تالار بزرگ، هر یک با 23 متر درازا و 6
متر پهنا، بیکدیگر مربوط و متصل وبده است. ساختمان از آجر و نمای بیرونی آن
با مس روکش شده به برگهای نازک زر و سیم، مزین بوده در زیر طاق بزرگ رواقی
باسم آپادانا یا تالار بار بوده که 35 متر بلندی و 43 متر درازا و 35 متر
پهنا داشته و جایگاه شاهنشاه و تختگاه بوده است. طاق هلالی، و از دو سو شش
طالقنما در دو پهلوی آن قرار گرفته، کلفتی دیوارهائی که طاق بزرگ روی آن
استوار بوده است در پائین 7 متر و جائی که طاق شروع میشده چهار متر و در
آخرین نقطه هلالی یک متر کلفتی دارد. برای نور این بارگاه یکصد و پنجاه
دریچه که هر دریچه 12 متر تا 15 متر محیط داشته در اطراف باز کرده بودند و
برای هوای مطبوع هم تنبوشههای سفالین که در حدود بیست سانتیمتر کلفتی
داشته در آن بکار برده بودند تا هوای کاخ را خنک کنند و پرتوی ملایم بدرون
کاخ بیندازند.
نمای ساختمان را بعضی از یم نوع ساروج یا موزائیک (معرق سنگی) از
سنگهای مرمر رنگین در پائین، و موزائیک شیشهای در بالا و برخی دیگر از
صفحات مسین سیم و زراندود دانستهاند. ضمن کاوشهای هیئتهای باستانشناسان
آلمانی در سالهای 1931 و 1932 در آنجا چن قطعه تزئینات از ساروج و
نمونههائی از موزائیک بدست آمده است. این کاوشها در دو تپه شرق و شمال
ایوان مدائن بنام امالسعاتیر والمعاریذ بعمل آمده، و موزائیکهای پیدا شده
با نقوش برگ خرما و گل و درخت زندگانی که طاوس روی آن نشسته و اشکال
حیوانات از قبیل خرس و گراز و پیکرهای کوچکی از هنرمندان و نوازندگان بدست
آمده است.
این طاق تا سال 1888 میلادی برپا و در آن سال قسمت شمالیش ویران و
اکنون نیز قسمت جنوبی آن در شرف انهدام و از آنهمه تزئینات مانند سایر
اثاثیه و اشیاء کاخ، در اثر یغماگری و نادانی تازیان مهاجم، و سپس پشت کردن
روزگار، از بین رفته است.
مراسم بار مردم و پذیرائی از نمایندگان بیگانه در همین تالار برگذار
میگردیده، کف و بدن کاخ با فرشهای ابریشمی عالی مفروش و هر قسمت که مفروش
نبوده با موزائیکهائی که در بالا گفته شد، از نوع پر نقش و نگار آن و
تزئینات زرین و سیمین مزین گردیده بود.
سریر شاهنشاهی در انتهای تالار و پرده زربفت مجللی در جلوی آن آویخته
بود. دستههای گوناگون درباریان و صاحبان مناصب بر حسب جاه و منزلت در جای
مقرر میایستادند. هنگامیکه تمام صفوف و صنوف در جایگاه خود قرار میگرفتند،
پرده بکناری کشیده میشد، و شاهنشاه نمودار میگردید. وی با جامه زردخت
زرنگار، روی سریر پادشاهی بر مسند و بالش زربفتی تکیه داده و تاج بزرگ
کیانی از زر ناب که بانواع و اقسام جواهرات مرصع شده، در بالای سرش توسط
زنجیر زرین نازکی آویزان بود. بطوریکه نوشتهاند در تاج نامبرده یکصد دانه
مروارید ببزرگی تخم گنجشک و تعداد زیادی دانههای یاقوت و زمرد نشانده شده
که در حدود 5/91 کیلو وزن داشته، و چون میسر نبوده آن را بسر بگذارند، ازین
جهت توسط زنجیر نازک و نامحسوسی از سقف آویزان و بدین طریق وی سر شاه قرار
میگرفته است. این تاج در غیر مواقع رسمی با پارچهای پوشانده میشد تا گرد
نگیرد.
تئوفیلاکت(19) در وصف مراسم نشستن هرمزد چهارم به تخت سلطنت و طرز
تزئینات و سایر تشریفات چنین نوشته است: «تاج زرین مرصع بجواهر بر سر داشت،
پرتو زبرجدهای آن که از مروارید غلطان محصور بود، چشم را خیره میکرد، و
گوهرهائی که بر موی او قرار داشت نور مواج خود را با شعاع حیرتبخش زمردها
چنان آمیخته بود که چشم بیننده از فرط حیرت و شگفتی تقریباً از دیدان عاجز
میماند.
شاهنشاه شلواری زربفت پوشیده بود که آن را دست گلابتوندوزی کرده بودند
و بهائی گزاف داشت: بطوریکه جامه او تا حدی که شکوه پادشاهی و میل
خودنمائی اقتضا میکرد، دارای بها و جلال بود»
منظره تالار بزرگ بار و سریر پادشاهی و سایر تشریفات بحدی باشکوه و
ابهت بوده، که بینندگان تازهوارد بطوری در حیرت و شگفتی فرو میرفتند، که
بیاختیار برای تعظیم و تکریم بزانو درمیآمدند، و چه بسا که از خود بی خود
شده و همه چیز را فراموش میکردند.
طبری مینویسد که یوانیه(20) یکی از بزرگان، نامهای به حضور بهرام
پنجم برد. شکوه و جلال کاخ چنان او را مسحور نموده بود، که فراموشش شد
احترامات لازمه و مقرر را بجا آورد، چون شاه علت حیرتش را دریافت، او را
بخشید.
یک کاخ دیگر نیز دو کیلومتری شمال تیسفون بنام (کاخ سفید) بوده است که
از سده چهارم هجری به بعد بطور کلی ویران و محو میشود، ولی یعقوبی مورخ
سده سوم هجری آن را دیده و از آن نام میبرد.
ویرانی قسمت مهم بنا را به منصور خلیفه دوم عباسی (754-755 م) نسبت
میدهند، ولی چون خرج خراب کردن بیش از منافعی بود که ازین کار برده میشد،
از ویران ساختن بقیه صرف نظر کرد. مصالح کاخ سفید شاهپور دوم، در بغداد
برای (قصر تاج) بکار رفت و مقداری از سنگهای مدائن را نیز برای باروری همان
کاخ حمل نمود. در سده چهارم هجری مدائن یک شهر کوچک و پرجمعیتی بوده است، و
مسجد جامعی که در همان اوائل اسلام نزدیک گور سلمان فارسی ساخته بودند،
برجا بوده است. صاحب مجملالتواریخ و القصص راجع به خراب کردن مدائن توسط
منصور چنین مینویسد:
«پس منصور خالد برمک(21) را گفت کوشک اسپید که به مدائن است بکنم و آلت
و خشتها اینجا آوردم. خالد گفت مصلحت نباشد، که آن بنای اکاسره است و فخر
آن امروز شماراست که هر آن کسی که بنا بیند داند، که آن پادشاهی بزرگ کرده
است و کسانی که ایشان را غلبه کرده از ایشان بزرگتر باشند نشاید خراب کردن.
منصور را از آن خوش نیامد و گفت همواره نصرت گبرکان کنی و دین پدرانت
فراموش نگردد. خالد گفتا اگر ایشان را بد خواستم، شما را بدتر و خاموش گشت.
منصور بفرمود تا آن کوشک را باز شکافته و خشت پخته به کشتی همه آوردند و
چون حساب کردند، مئونت آن از بر شکافتن و ببغداد رسیدن هر خشتی،بدرمی سیم
برمیآید، و به بغداد از نو بکمتر ازین میشایست پختن. منصور خالد را گفت،
چه میبینید درین کار، گفتا چون دست بدان فراز کردی تمام برباید گرفتن، که
اگر بجای بگذاری مردمان گویند بنا که ایشان بکردند، دیگر ملکان برنتوانستند
شکافتن و خراب کردن، چنانک بود تمام برشکافتند.»(22)
اصطخری در مسالک و ممالک توصیف مدائن را در خود چنین نوشته: «مدائن
شهری کوچک است. قدیم سخت عظیم بوده است. از بغداد تا آنجا یک مرحله. و
آرامگاه پادشاهان بود سمت ایوان کسری آنجاست و به سنگ و گچ بنا کردهاند.
اکاسره را هیچ بنا عظیمتر از آن نبوده است . . . . مدائن از شرقی دجله است و
گویند کی در مدائن بر دجله پلی بوده است و ما آنرا اثر ندیدیم.»(23)
از پادشاهان ایرانی بعد از اسلام خاندان آل زیار مصمم بودند که بغداد
را بگیرند و تیسفون را دوباره پایتخت قرار دهند و خود را شاهنشاه بدانند.
هفت شهری که مدائن را تشکیل میداده عبارت بوده است از 1- تیسفون 2-
رومگان(رومیه) 3- وه اردشیر (بهرسیر) 4- ماحوزه (شهری بود مجاور سلوسی، که
مورخین یهود و سریانی آنجا را بنام ناحیه سلوسی ذکر کردهاند) 5- درزنیدان
(پنج کیلومتری شمال وه اردشیر) 6- ولاشاباز (سابات در مغرب وه اردشیر) 7-
اسپانبر.
پنج شهر ازین هفت شهر تا زمان یعقوبی مورخ قرن سوم هجری دایر بوده که
وی از آنها نام میبرد: (تیسفون – اسپانبر – رومیه – وه اردشیر –
ولاشاباز.)
رومگان یا رومیه - در زمان انوشیروان ساخته شده و این را مورخین رومی و
ارمنی انطاکیه خسرو نامیدهاند. در سال 540 میلادی که انوشیروان انطاکیه و
شام و سلوکیه را فتح نمود (کنار نهر الکلب(24) اهالی آنجا را به تیسفون
کوچ داد و در یک محله نوسازی به شکل انطاکیه در شرق دجله برابر سلوکیه مسکن
داد. بهمین جهت به نام رومیها (رومگان – رومیه) معروف گردید. عربها
رومقان گفتهاند، و بطوریکه نوشتهاند تا چند سده پس از اسلام دایر و منصور
خلیفه چندی در آنجا اقامت داشته و تا زمان یعقوبی نیز بقایائی از شهر بجا
بوده است.
وه اردشیر (سلوکیه قدیم) عبارت از قسمتی از شهر سلوکیه است که در سال 165
میلادی بدست آویدیوستی کاسیوس ویران شد و در زمان اردشیر مجدداً احیا
گردید. این شهر بسیار بزرگ و کوچههای آن سنگفرش و در کنار هر خانه آغولی
جهت نگاهداری چارپایان موجود بود. بازار شهر بزرگ و بازرگانان و سوداگران
بسیاری از آنجمله بازرگانان یهودی داشته و در نتیجه شهری ثروتمند و پر
جمعیت و مردمش در عیش و عشرت و تنآسائی بسر میبردند. شهر دارای کلیسای
بزرگی بود که در زمان شاپور دوم ویران و از نو بنا گردیده بود. مرکز
عیسویان و کلیسای سنت نرکس و مکتب روحانیون در سده ششم در یک شهر بوده است و
در زمان خسرو دوم کلیسای دیگر سنت ماری و سنت سرژ در آنجا بنا شده بود.
یهودیان نیز درین شهر زیاد بودند، ولی مقر رئیس آنها رش گالوتا (رأس
الجالوت) در شهر ماحوزه (مجاور سلوکیه) بود(35).
این شهر در تواریخ اسلامی بهرسیر و بهرشیر نوشتهاند و بهرشیر
گفتهاند، زیرا «شیر» مخصوص شاه در آنجا بوده است و معروف است که هنگام
ورود سپاه اسلام به این شهر که بنا بروایت صحیحتر سال پانزدهم هجری و پس
از فتح قادسیه بود، آن شیر هم باعراب حمله کرد و به دست هاشم برادرزاده
سعدبن ابیوقاص سردار عرب کشته شد.
پس از تسلیم این شهر به سردار عرب، ایوان مدائن که سفید و بلند بود
نمودار گردید. ضراربن الخطاب تکبیری بلند گفت که همه سپاهیان با هم تکبیر
(الله اکبر) گفتند. نگاهبان و فرماندار این شهر (دیهگان) شیرزاد(26) یا شیر
آزاد(27) نوشتهاند.
در دو سوی دجله کاخهای پادشاهی ساسانی ساخته شده و چون رفت و آمد مردم
از پل روی دجله که در برابر کاخ بود، مزاحم و مانع آسایش شاهنشاه میشد، در
زمان شاپور بزرگ پل دیگری برای رفت و آمد مردم ساختند که ازدحام بر روی این
پل کمتر باشد.
3- در شاهنامه فردوسی منعکس است که شاپور دوم در سن پنج سالگی دستور ساختن پل دیگر را داده است.
توصیف مشروحی از لحاظ معماری درباره مدائن توسط آندره گدار فرانسوی که حدود
سی سال مدیر کل و مشاور فنی باستانشناسی بوده، نوشته شده. خاورشناس
نامبرده مینویسد(28).
«ویرانههای کاخ تیسفون که عظیمترین مقر پادشاهان ساسانی است، در زمینی
به مساحت 12 هکتار واقع و شامل بنائی است که به نام طاق کسری معروف است و
قسمتی از بقایای ساختمان دیگری واقع در صد متری شرق آن که حرم کسری نامیده
میشود و در جنوب و شمال محوطه خرابههائیست که در زیر گورستان تازهای
پنهان است.
طاق کسری تنها قسمتی از این مجموعه ابنیهایست که بعضی از اجزا آن در
سطح زمین باقیمانده و همه بنای بارگاه شاهنشاهی بوده است. علیرغم روایاتی
که آن را به خسرو اول انوشیروان نسبت میدهند، محتمل است که بنای مزبور
بدستور شاپور اول فرزند و جانشین اردشیر ساخته شده باشد.
این ساختمان که بعضی آنرا زیباترین «بنای دوره ساسانی دانسته و برخی
بنای ایرانی در لباس اروپائی»(29) میدانند، مانند اغلب کاخهای بینالنهرین و
همچنین کاخهای تخت جمشید و عمارت خسرو در قصر شیرین، بر روی صفه ساخته
شده. روی این صفه در مرکز جبههای شبیه به فیروزآباد اما مزین به شش طبقه
طاقنما، طاق بیضی شکل به پهنای 6/25 متر و 34 متر ارتفاع با یک جهش از سطح
زمین شروع به قله ختم شده، و طاق ایوانی را به عمق 95/42 متر تشکیل داده
است. این رواق عظیم که سطح آن وسیعتر از کاخ داریوش در تخت جمشید است،
بارگاه عام شاهنشاه ساسانی بوده است درب ساده که در دیوار ته ایوان باز
میشود به یک ردیف اطاقهای کوچک راه داشته و میبایست از آنها گذشته به
تالار بوسعت ایوان و به پهنای 67/38 متر رسید که دارای سقف استواری است.
در سمت چپ این مجموع دهلیزی است با طاقهای عرضی و سقف استوانهای، که
دو تالار به پهنای17 متر در 60/34 متر طول، با سقف استوانهای در آن باز
میشود و بوسیله تالار مربعی به همین پهنا از یکدیگر جدا میشوند. تالار
اخیر را احتمالاً گنبدی میپوشانیده است. میتوان حدس زد که سمت راست ساختمان
هم که در کاوشهای سال 1928 و 1929 از خاک در نیامده، نظیر طرف چپ بوده
باشد. رویهمرفته اگر شاهکار طاق کسری یعنی اثری که شاهد کوشش ایرانیها برای
همسنگ کردن و پیشی گرفتن از کاخهای باشکوه هخامنشی است نبود، طرح بنای
تیسفون ناچیز و کمارج میبود.
یادآوری این مطالب خالی از فایده نست که در طاق کسری هم مانند سایر
بناهای بینالنهرین در دوره پارتها، تنها نوع سقفهای معمول استوانهای بوده
است. با وجود این، چنانکه باز هم گفته شده محتمل است دو تالار مربع طرفین
طاق با گنبد پوشانده شده باشد، و اگر هم چنین بوده باشد باز سازندگان این
بنا به گنبدهای مزبور ارزش و اهمیتی را که ما در گنبدهای ایران اصلی مشاهده
میکنیم، ندادهاند. در واقع از فیروزآباد گرفته تا عمارت خسرو در قصر
شیرین، در همه ابنیه یک تالار گنبددار دیده میشود که در جلو آن ایوانی
قرار دارد که تالار وردوی محل مخصوص پذیرائی کاخ و هم هسته اصلی ترکیب
معماری آنست.
مساماً در ایران کاخهای دیگری هم از دوره ساسانی بوده است ولی بکلی از
میان رفتهاند، از آن جمله کاخی است در نزدیکی کرمانشاه از منضمات آن بوده،
کاخ هرسین که سابقاً شاپور خواست(30) نام داشته، از کاخ اخیر که در نزدیکی
چشمه و نقش بزرگ عمودی نظیر نقش بیستون واقع بوده، اکنون جز، حوض و
جویهائی که در صخره کنده شده و مصالح پراکنده یک ساختمان عظیم سنگی چیزی
باقی نمانده است.