1-2. سخن آغازین
2-2. معنای واژه فرهنگ
3-2. لزوم اوقات فراغت
4-2. فعالیت های مناسب اوقات فراغت
5-2. معماری و اوقات فراغت
6-2. فرهنگسرا
7-2.ضرورت ایجاد فرهنگسرا
8-2.لزوم فعالیت های فرهنگی در جامعه
1-3. مقدمه
2-3. بررسی نمونه های اجرا شده
1-2-3. فرهنگسرای خاوران
2-2-3. فرهنگسرای نگارستان(موزه قرآن)
3-2-3. فرهنگسرای سرو
1-4- لیست فضاها و متراژهای مربوطه :
2-4. کلاس های آموزشی
3-2-4. برخی استانداردها در طراحی کلاسهای آموزشی
3ـ4. فضاهای حوزه فرهنگی
2-3-4. میزان فضاهای کتابخانه
3-3-4. ابعاد و استانداردهای پیشخوان و برگه دان
5-3-4.استاندارد میزها
7-3-4. نورپردازی
8-3-4. تهویه مطبوع
4-4.گالری ها
1-4-4. ساختمان عمومی گالری ها
4-4-4. حرکت و دسترسی گالری ها
الگوهای سیرکولاسیون در نمایشگاه
4-5. انواع سیستم سازه
9-5. تهویه مطبوع
6-5. پوشش سقف
5-5. هزینه ساختمان
12-5. سیستم توزیع و تامین انرژی
فرهنگ به مفهوم عام ، روش زیستن و اندیشیدن است و حاصلی است از مجموعه
دانستهها و اعتقادهای یک قوم « استنتاجی است که ملتی در طی قرون متمادی از
دریافت های خود از زندگی کرده اند. »
فرهنگ در زبان فارسی به معنی خرد و داشتن تربیت و ادب است ، نیز واژه
فرهنگستان نیز از همین ریشه میباشد . فرهنگ جمع بندی تاریخی مهارتها ،
عقاید ، احساسات ، سطح تحصیلات ، نهادهای اجتماعی ، آثار ادبی و هنری می
باشد ، نیز نحوه استفاده از تسهیلات عمومی میزان تحصیلات نقش مذهب در زندگی
، سطح بهداشت و نظایر آن نیز از مظاهر فرهنگ جامعه هستند .
به همین دلیل می باشد که فرهنگ دربرگیرنده عوامل مادی و معنوی است، آن قسمت
از فرهنگ را که حاوی عوامل مادی است ( نظیر وسایل تولید و شیوه های تولید )
فرهنگ مادی می نامند و قسمتی دیگر را که حاوی عوامل معنوی می باشد ( نظیر
دانش و مذهب و... ) را فرهنگ معنوی
مینامند. فرهنگ با بهره گیری از بهترین موازین اخلاقی و معتقدات مذهبی و تفکرات و آداب و سنن پرورش یافته ، متکامل میگردد .
در نهایت آنچه تعیین کننده روش زندگی یک قوم می گردد ، به تنهایی نه مذهب
است، نه اخلاق و نه آداب و سنن، بلکه فرهنگ است که از هر یک نصیبی دارد.
فرهنگ اصولاً دارای لایه های متفاوت است و در واقع لایه به لایه است ،
فرهنگ عامه یعنی آنچه که در نزد عوام و عموم مردم یافت
میشود یک لایه از فرهنگ است . آنچه در آثار هنری است گوشه ای از فرهنگ یک
ملت است و آنچه در ادبیات و شعر است نیز گوشه ای دیگر و همچنین در کوچه و
بازار است . فرهنگ آینه تمام نمای ارزش های حاکم بر فرد و جامعه است . که
با چهره های گوناگون در ادبیات ، هنر ، تاریخ ، فلسفه ، سیاست ، اخلاق ،
گفتار و ... تجلی پیدا می کند و اگر در این چهره های گوناگون و صورت های
متفاوت دقت کنیم ، روح کلی حاکم بر آنها را خواهیم یافت . فرهنگ پرورده نمی
شود و باقی نمی ماند مگر در پرتو تحرک . فرهنگ امری زنده است بنابراین
باید متحرک و روینده باشد ، توقف او مرگ اوست چه اگر فرهنگ طبع انعطاف پذیر
و سیال نداشته باشد تا بتواند خود را پیوسته با نیازها و آرمانها تطبیق
دهد ، از پای در خواهد آمد . فرهنگ از هر جا هر چه را که مایه تقویت و
بالندگی خود باشد می گیرد و در مقابل از خود مایه می گذارد . با داد و ستد
و تحول خود را زنده و شاداب نگه می دارد . فرهنگ یک جامعه برآیندی از کل
تاریخ آن جامعه است که پیوندی عمیق با جوامع مجاور و فرهنگ های جهانی دارد .
فرهنگ تنها با جنبش و ورزش زنده می شود ، بایستی پنجره های فرهنگ باز
بماند چشم انداز عمیق و جریان یافتن هوا و برای دادوستد . فرهنگ محتاج
گرفتن و دادن است . با فرهنگ ، گذشته به حال پیوند می خورد . در نهایت آنکه
فرهنگ ، شکلها و صورتهای غیر زیستی و غریزی انسان است که با ارگانیزم او
رابطه ای ندارد و به واسطه ژنها انتقال نمییابد. پس فرهنگ چیزی است
بیرون از ارگانیزم انسان و موجود در جامعه که انسان در زندگی خود آنرا از
راه آموزش و تقلید کسب می کند . فرهنگ میراث کهنی است که در طول هزاران سال
همواره از گذشته به آینده و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود ، تحول و
تکامل می یابد وسیع تر و غتی تر می گردد . جدا کردن بشریت از فرهنگ و زاد و
بوم خویش در واقع مرگ تدریجی یک نسل را به دنبال دارد .